درباره ما


بعد از این عشق به همه عشق جهان میخندم هر که آرد سخن عشق به میان می خندم من از آن روز که دلدارم رفت به هوس بازی این بی خبران میخندم.

پیوند روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


خلوت من و خودم

سیب
موضوع: <-PostCategory->

 

سیب دلم ...

لک زده است

برای عطر دستانت !

گمم نکن !!

قول ..

که گوشه ی حافظه ات ..

آرام بنشینم !

بگذار بمانم !..

آرام گوشه حافظه ات فقط.....

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

نگاه سردت
موضوع: <-PostCategory->

 
اینجا کودکی تنهاست...!
و دستهایش یخ کرده با اینکه زیرِ پتوست!
و می لرزد...
"رهایش کرده ای...!"
اشک می ریزد و اشک می ریزد!
نمی داند کجا اشتباه کرده که به جایِ او ، غرورت را انتخاب کرده ای!
فقط می داند دنیایش را به نگاهت بخشیده بود و حالا ،
رهایش کرده ای و تنهاست...!
شب است ، تاریک و سرد!
و این کودک می ترسد....
از شبی که فرداهایش بی تو باشند!

حالا که می روی ، پتویش را از رویش بردار!

یادت می آید گفته بودم اگر بخواهی بروی کنار می آیم؟!
دروغ گفتم!
برو اما بگذار این شبِ سرد و ترسناک ، شبِ آخرم باشد!
رفتنت نه .... غرورت مرا کشت!
                                    
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->



عاقبت بی اعصابی....

شکلک های شباهنگ Shabahang
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

ناشناس
موضوع: <-PostCategory->


شماره ناشناس:
ناشناس: سلام خوشگله ، دوست پسر داری؟
دختر: بله ، شما؟
ناشناس: من داداشتم ، صبر کن بیام خونه به حسابت میرسم!!!
... ... ...
... ... ...

شماره ناشناس بعدی :

ناشناس: دوست پسر داری؟
دختر: نه ، نه ، اصلا!
ناشناس: من دوست پسرتم... واقعا که...
دختر: عزیزم به خدا فکر کردم که تو داداشمی!!!
ناشناس: خوب داداشتم دیگه ، صبر کن خونه برسم من میدونم و تو...!

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

مرد
موضوع: <-PostCategory->

 
مردها در چارچوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند! برای اثبات کمال نا مردی آنان، تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن٬ احساس می کنند مردند. تا وقتی که قلب زن عاشق نشده٬ پست تر از یک ولگرد٬ عاجزتر از یک فقیر و گداتر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد٬ به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!!
و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا مردی جست و جو میکنند

دکتر شریعتی

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

لحظه ای نگاه.......
موضوع: <-PostCategory->

                                                   

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

این مطلب فقط یاد آوریست.....
موضوع: <-PostCategory->

1.می تونیم هزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینیم و باز گریه کنیم .

2.مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردن خجالت نمی کشیم.

3.یه چیز باحال:هم دامن می پوشیم و هم شلوار!.

4.بهشتم که زیر پای امثال ماست.

5.بیشتر از اقایون عمر می کنیم(از لحاظ علمی ثابت شده).


6.فقط ماییم که می دونیم بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.

7.از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده .


8.خوب می تونیم نقش بازی کنیم.


9. انقدر زود همه چی رو می گیریم که شش سال زودتر
از اقایون به تکلیف می رسیم .

10.بزرگترین پوئن:خیالمون از بابت سربازی راحته!.

11.صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشیم ککمونم نمی گزه.

12.این یکی دیگه کاملا مستنده:باهوش ترین انسان دنیا یک زنه.

13.جورابامون بوی پنیر کپک زده نمی ده.

14.توانایی صوتیمون بالاست.(کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟).

                                   

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

آینده...
موضوع: <-PostCategory->

استاد : وقتی بزرگ شدی چه میکنی؟  شاگرد : ازدواج! استاد : نخیر منظورم اینه که چی میشی؟  شاگرد : داماد! استاد : اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شوی چی بدست می آوری؟ شاگرد : زن!! استاد : ابله!!! وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چی میگیری؟ شاگرد : عروسی میگیرم! استاد : پسرجان پدر و مادرت در آینده از تو چه میخواهند؟ شاگرد : یک زندگی متاهلی موفق....

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

حواست نبود...
موضوع: <-PostCategory->

                

 

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

پینوکیو
موضوع: <-PostCategory->

 

 عاشق این دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه:

پینوکیو چوبی بمان!

آدمها سنگی اند !

دنیایشان قشنگ نیست...

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

نامه ای به خدا
موضوع: <-PostCategory->

زود باش زنگ و بزن ...

سلام

بازم خسته و دل زده از همه اومدم سراغت ...

اما این بار نه می خوام از دلم بگم و نه از خودم...

نمی خوام بگم که چقدر غصه دارم...

نمی خوام درباره  هیچ کدوم از اینا حرف بزنم....

می خوام از خودت بگم...

می خوام بگم که چقدر مهربونی....

همیشه هستی.....

اما من هیچ وقت بنده ی خوبی نبودم....

همیشه کمکم کردی....

ولی همیشه به خودم مغرور بودم که خودم این راهو پیدا کردم...

تو مسیر زندگی تو راهمو روشن می کردی....

تو فانوس شبام بودی....

تو دستمو گرفتی،تو کمکم کردی تا دوباره بایستم...

ولی حیف...

حیف....

حیف....

حیف که بنده ی خوبی نبودم...

حیف که عزیز ترین و با ارزش ترین چیز زندگیم رو نادیده گرفتم...

تو بودی....

مثل همیشه مهربون....

اما من چشمامو بسته بودم...

گاهی فکر می کنم لیاقت خوبی هاتو ندارم...

اما تو ارحم الراحمینی...

وقتی به این جمله فکر می کنم،بدنم می لرزه...

وقتی فکر می کنم تو چقدر مهربون

ولی من..

نمی تونم بگم چه حالی پیدا می کنم...

فقط می تونم ازت بخوام که کمکم کنی..

خدایا جز تو کسی برام نمونده...

کمکم کن....


می دانم هیچ صندوقچه ای نیست تا بتوانم رازهایم را توی آن بگذارم

و درش را قفل کنم...چون تو همه ی قفل ها را باز می کنی ...

می دانم هیچ جایی نیست که بتوانم دفتر خاطراتم

را آنجا پنهان کنم، چون تو تک تک کلمه های دفتر خاطراتم را می دانی ..

حتی اگر تمام پنجره ها را ببندم ، حتی اگر تمام پرده ها را بکشم ،

تو باز هم مرا می بینی و می دانی نشسته ام و یا خوابیده ،

می دانی کدام فکر روی کدام سلول ذهن من راه می رود...

تو هر شب خوابهای مرا تماشا می کنی ..

آرزو هایم را می شمری و خیال هایم را اندازه می گیری...

تو می دانی امروز چند بار اشتباه کرده ام و چند بار شیطان

از نزدیکی های قلبم گذشته است...

تو می دانی فردا چه شکلی است و می دانی فردا

چند نفر پا به این دنیا خواهند گذاشت ...

تو می دانی من چند شنبه خواهم مرد و می دانی

آن روز هوا ابری است یا آفتابی ؟

تو سرنوشت تمام برگ ها را می دانی و مسیر حرکت تمام باد ها را ..

و خبر داری که هرکدام از قاصدک ها چه خبری را با خود

به کجا خواهند برد ؟ تو می دانی کدام دانه ی برنج را کدام مورچه

کی از زمین خواهد برداشت...

و می دانی تک تک دانه های انار در کدام لحظه ی پاییز خواهند رسید ...

تو می دانی هر کدام از قطره های باران بالاخره پای کدام ریشه

خواهند رفت و می دانی کدام سیب را من خواهم خورد و کدام دانه گندم

سهم سفره ی هفت سین ماست....

تو حساب اشک های مرا داری و می دانی تا حالا چند تا ستاره

از چشمم چکیده است..

تو می دانی در نوک هر پرنده چند تا آواز است و در قلب من چند تا آرزو ...

تو میدانی و خیلی خیلی مهربانی

دوستت دارم ...

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

غضنفر
موضوع: <-PostCategory->

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
+
+
+
+

حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه....
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان...

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

دلم سوخت.....
موضوع: <-PostCategory->

پشت چراغ قرمز بودم یه پسر کوچولو اومد که گل بفروشه
هی گفت آقا گل بخر
گفتم نمی خوام عزیزم
... گفت واسه زنت بخر
گفتم زن ندارم
... گفت واسه نامزدت
گفتم نامزد ندارم که
گفت واسه دوست دخترت
ساکت شدم
گفت بخر دیگه بخر
گفتم آخه واسه کی؟
/

گفت نمی دونم ...
دلم خیلی سوخت
ازش یه گل خریدم که خوشحال بشه
ولی دلم خیلی سوخت
واسه اون نه
واسه خودم که

 کسی نبود که براش گل بخرم ...!

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

چه طوری؟!؟
موضوع: <-PostCategory->

می‌گویند: مثل بچه آدم رفتار کن.

و من هنوز مانده ام که بین هابیل و قابیل کدام را انتخاب کنم …!

 
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

صبور باشیم....
موضوع: <-PostCategory->

                           عکس های خنده دار از میوه ها و خوردنی ها

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

خشونت
موضوع: <-PostCategory->

عکس های خنده دار از میوه ها و خوردنی ها
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 
 
 

بالاخره آخرش یه روزی میاد مثل امروز ...

که جای خالی یکی رو تو زندگیت احساس کنی ...

 
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

قول بدهیم که نخندیم.
موضوع: <-PostCategory->

قول بدهید که نخندید!

بیائیم نخندیم به . . .

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

دوست دارم.
موضوع: <-PostCategory->



حرف دلت رو امروز بزن!

اگر امروز گفتی.....

اسمش "حرف دلِ"


اگر نگفتی ......

فردا میشه " درد دل ....!

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

مرگ..
موضوع: <-PostCategory->

ای گل قشنگ و نازم ،هیچکی مثل تو ندیده  
 چرا من نفهمیدم که ، رنگ صورتت پریده
چرا من احساس نکردم که پاهات جونی نداره 
 چرا هی قایم می کردی قلب نازت بیقراره
خودتم که بم نگفتی ، تن کوچیکت بیماره 
 فکر نمی کردی که چشمام بی تو هیچ نوری نداره
چرا جام مرگو ای یاس تنهایی تو سر کشیدی  
من دربه در که اینجام، چرا تو منو ندیدی
آی آدما نمی بینید تن اون جونی نداره؟ 
این کیه که عشق من رو داره توی خاک میذاره
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد.

یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این

مخلوق می کنید؟

خداوند فرمود:

آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او  بکار ببرم 

اطلاع دارید

او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست

قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی.

 او آنها را باید برای تولید انواع غذاها

بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش

را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب

 شکسته بگشاید.

 

pino2005b-longday.jpg

 

 او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد.

فرشته تحت تأثیر قرار گرفت.

”فقط با دو دستش... این غیر ممکن است!“

و آیا این یک مدل استاندارد است؟

”اینهمه کار برای یک روز ... تا فردا صبر کن و آنوقت او را کامل کن”.

 خدا فرمود: اینکار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم است، کامل خواهم کرد.

وقتی که ناخوش است، از خودش مراقبت می کند. او می تواند 18 ساعت در روز کار کند.

فرشته نزدیکتر آمد و زن را لمس کرد.

 اما ای خدا، او را بسیار لطیف آفریدی.“

خداوند فرمود: بله او لطیف است، اما او را قوی نیز ساخته ام.

نمی توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند و بر آن فائق شود.

 

فرشته پرسید آیا او می تواند فکر کند؟

خداوند پاسخ داد: نه تنها می تواند فکر کند، بلکه می تواند استدلال و بحث کند.

فرشته گونه های زن را لمس کرد

” خدایا، بنظر می رسد این موجود چکه می کند! شما  مسئولیت بسیار زیادی بر دوش او گذاشته ای.“

”او چکه نمی کند.... این اشک است“ خداوند گفته فرشته اصلاح کرد.

فرشته پرسید ”این اشک به چه کار می آید؟“

 

23278547534337.gif

 

و خداوند فرمود:

 

”اشکها وسیله او برای بیان غم هاو تردیدهایش، عشق اش و تنهایی اش، تحمل

رنجها و غرور اش است.“

این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد و گفت ”خدایا تو نابغه ای. تو فکر همه

چیز را کرده ای. زن واقعا موجود شگفت انگیزی است.“

 

آری او واقعاًشگفت انگیز است! زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده می کند.

او مشکلات را پشت سر می گذارد و مسئولیتهای سنگین را بر دوش می کشد.

او شادی، عشق و  اندیشه را با هم دارد. او می خندد هنگامی که احساسی شبیه جیغ

کشیدن دارد.

او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد، گریه می کند وقتی که

خوشحال است و می خندد وقتی که ترسیده است.

او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کند و علیه بی عدالتی می ایستد.

وقتی که راه حل بهتری بیابد، برای جواب دادن از کلمه ”نه“ استفاده نمی

کند. او خودش را وقف پیشرفت خانواده اش می کند. او دوست پریشان

حالش را نزد پزشک می برد.

عشق او مطلق و بدون قید و شرط است.

وقتی فرزندانش موفق می شوند گریه می کند.  و از اینکه دوستانش

روزگار خوشی دارند خوشحال می شود.

او از شنیدن خبر تولد و عروسی شاد می شود.

وقتی دوستان و نزدیکان او فوت می کنند دلش می شکند.

ولی او برای فائق آمدن بر زندگی نیرو می گیرد.

او می داند که یک بوسه و یک آغوش می تواند یک دل شکسته را التیام بخشد.

 

FOR_MY.jpg

 

او فقط یک اشکال دارد.

 

فراموش می کند که او چه ارزشی دارد...!!

 

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

سادگی را بستاییم...
موضوع: <-PostCategory->

نه، نه، اصلا قبول نیست...
هر شب که آغوش می گشایی و مرا با لالایی آرام بخشت خواب می کنی
با خودم می گویم :

به پاس همه ی عشقت، فردا صبح که چشم باز کردم به تو سلام می کنم.، لبخند میزنم و روی ماهت را می بوسم.
اما هر روز صبح ، مثل همیشه ، باز تو برنده ای ، هر روز صبح که به پلک هایم قدرت باز شدن
و به چشمهایم نور دیدن میدهی
باز هم این تویی که اول به من سلام می کنی
این تویی که اول به من لبخند میزنی ..
این تویی که در من می درخشی با تک تک اشعه های خورشید آسمانت
این تویی که در من می شکفی با باز شدن هر شکوفه ات
تو در من سروده می شوی با آواز خوش پرندگان
در من جاری می شوی با جریان رود
بر من میوزی با هر نسیم
بر من می باری با هر قطره باران
آرامشم میدهی با یادت در کنار عزیزانم
در من میخندی با لبخند کودکان پاک

تو را می بینم در مهر بی توقع دوست
تو را می یابم در همراهی بال یار آماده به پرواز به سوی تو

...تو را ...تو را می جویم در هر نفس...
و باز هر شب با چشمک زیبای ستارگانت
با نور مهتابت
در آغوش پر مهرت
آرام ، آرام به خواب میروم
به آن امید که باز چشمانم به رویت باز شود
و از عشقت سیراب شوم...

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

دوستی
موضوع: <-PostCategory->

با تو لجبازی نمی کنم
مانند کودکان
.... سر ماهی ها با تو قهر نخواهم کرد
ماهی قرمز مال تو
.... ماهی آبی مال من
هر دو ماهی مال تو باشد
.... و تو مال من
دریا و
کشتی و
سرنشینانش مال تو باشند
.... و تو مال من
ضرر نخواهم کرد
.... تمام دار و ندارم زیر پای تو

 

من نمی دانستم فلسفه دوستی ما انسان ها با یكدیگر چیست ؟
شاید...! ما انسان ها با هم دوست می شویم تا یكدیگر را در رسیدن به كمال كمك كنیم .

با هم دوست می شویم تا طرف مقابلمان را شاد كنیم .

 و خودمان هم نشاط را مزه مزه كنیم . دوست می شویم تا تنهایی یكدیگر را فراری دهیم به سمت ابد من نمی دانستم فلسفه دوستی من و تو چیست ؟ من مدام فقط باید به نبودنت فكر كنم  مزه تنهایی تمام وجودم را گرفته دیگر نمی دانم شادی چه طعمی دارد  من هر روز را با تكرار عبارت های تاكیدی و مثبت شروع می كنم  یك احساس خوبی در رگهایم وول می خورد با این كار  اما... فقط كافی ست به خلا نبودنت فكر كنم  دیگر خبری از آن احساس خوشایند نیست كه نیست  لطفاً فلسفه دوستی بین خودمان را برای من تعریف كن ؟!لطفاً! تو چگونه می توانی بدون من زندگی كنی ؟ تویی كه می گفتی " دوستت دارم"  تویی كه با مهربانی هایت به من خاطرنشان می كردی كه برایت ارزش دارم  حالا فلسفه این تنهایی و دلتنگی و .... چیست ؟ این فقدان خواسته یا ناخواسته ات را ترجمه كن برایم ، شاید خمودگی دست از سرم بردارد . من این شهر شلوغ غربت زده را نمی خواهم  این پله های روز افزون پیشرفت را بی تودوست ندارم . دارم با پرنده ها و درخت ها بیگانه می شود ! این بیگانگی بزرگترین فاجعه زندگی من است . ( البته بعد از فاجعه كوچ كردن تو)  كاشكی دیر نشود  كاشكی جنون دست از سرنوشته های من بردارد ،كاشكی  دلم برای سلام های خوش طعمت تنگ شده ، ای عزیز روزهای زندگیم  دلم برایت تنگ شده ، ای عزیزی كه به من تكرار جمله " دوستت دارم " را آموختی

نمیدانم چرا تودلت برایم تنگ نمیشود؟

مگر نمی گویند دل به دل راه دارد

مگر نه اینست که هر لحظه به یاد توام

مگر تو نبودی که حرفهایم را از چشمانم میشنیدی

مگر تو نبودی که دلتنگی را برایم معنی کردی؟؟

مگر خدا که حرفهایم را میشنید برایت نگفت؟

مگر ستاره ها دلتنگیهایم رابرایت نشمردند؟

مگر باران گریه های هر شبم را به دستانت نسپرد ؟

دلم برایت تنگ شده بود مگر اضطراب سلام هایم به سکوتت نمیرسید؟

مگر تو نبودی آنکس که مرا از ویرانی نجات داد ؟میخواهی غروبم را تماشا کنی؟

مگر تونبودی از هر چهار گوشه ی دنیا دل را به هم منطبق میدادی

امروز از روزهایی است که ازنگاهت میترسم

از چشمهای پرغضب برافروخته ات میترسم

دیگر از بیان احساسم به تو می ترسم

دیگر از گفتن دوستت دارم به تو می ترسم چرا مرا نجات نمی دهی از این همه دغدغه!!!! ؟ میبینی ؟! سطر به سطر نوشته هایم لهجه دلتنگی شدید به خودگرفته اند ؟ راستی ! این نوشته ها را هنوز می خوانی ؟ اگر پاسخت " آری " ست كاری بكن كه فلسفه دوستی زیباترین فلسفه زندگی مان بشود 

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

خدا رو شکر.....
موضوع: <-PostCategory->

معنی به هم رسیدن در وجود خدا را می دانی؟

-         : کاملا می دانم. معنی آن این است که یکدیگر را در منتهای شیفتگی در معبود واحدی پیدا کنیم و به نظرم درست برای پیدا کردن توست که من آن چیزی را می پرستم که تو هم می پرستی...  

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

ستاره هنوز بیداری ؟ باز هم امشب خواب نداری ؟

نکنه تو هم مثل من ، عاشقی چشم انتظاری؟

نکنه تو هم تو شبها ، خسته از غبار جاده

خواب مهتاب رو می بینی که می یاد پای پیاده

نکنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگیره

ستاره برای بودن دیگه فردا خیلی دیره

حالا که خورشید طلسمه ، حالا که حلقۀ سنگی خوابه

تو نگو عشقا دروغه ، تو نگو دنیا خرابه

با کدوم بهونه باید شبو از تو کوچه دزدید؟

گل سرخ عاشقی رو به غریبه ها نبخشید؟

ستاره همه غرورم ، پیشکش ناز تو باشه

تو بمون تا چشمای من با سپیدی آشنا شه

من اگه اسیر خاکم ، تو که جات تو آسمونه

دلخوشم به اینکه هر شب تو بیای رو بوم خونه

همنشین ابر و ماهی ، توی اون همه سیاهی

نکنه اونقده دور شی که دیگه منو نخواهی

ا

 

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

پروردگارا.....
موضوع: <-PostCategory->

 

پروردگارا ، به درگاه تو پناه می آورم و تو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم . مگذار صولت خشم حصار بردباری مرا در هم بشکند و حمله ی حسد ، مناعت فطرت مرا به خفت و مذلت کشاند.

 

پروردگارا ، از خصلت طمع که دنایت آورد و آبرو ببرد؛ از بدخویی که دل دوستان بشکند و به دشمنان نشاط و نیرو بخشد؛ از لجاج شهوت که همت های بلند را پست سازد و پرده ی عفاف و عصمت چاک زند ، به درگاه تو پناه می آورم.

 

پروردگارا ، از حمیت های جاهلانه و عصبیت های نا هنجار که حرمت انسانیت پاس ندارد و به حریم اجتماع پای تعدی و تجاوز بگذارد ، به ذات اقدس تو پناه میبرم.

 

پروردگارا ، روا مدار که سر به دنبال هوس بگذارم و در ظلمات جهل و ضلال ،از چراغ هدایت به دور افتم و بیغوله را از شاهراه باز نشناسم.

 

روا مدارکه به خواب غفلت فرو افتم و کیفر غفلت خویش بینم.

روا مدار که به خاطر هوس خویش، پای بطلان بر عنوان حق گذارم و باطل را بر حق برگزینم.

 

پروردگارا ، مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید و مگذار که معصیت ها را – هر چه هم کوچک باشد- کوچک بشمارم و نسبت به ملاهی و مناهی بی پروا باشم .

و هم چنان روا مدار که طاعتِ اندک خویش را بسیار بینم و به خویشتن ببالم و گردن استکبار و افتخار برافرازم و به کیفر این خود بینی و خود پرستی از ادراک فضایل و مکارم فرومانم.

به تو پناه میبرم و از تو میخواهم که مرا پناه دهی و آتش نخوت و غرور به خرمن اعمال در نیندازی.

 

پروردگارا ، بر بیچارگی ما ترحم فرمای و مگذار نسبت به زیر دستان خشم و خشونت روا داریم و بر آنان سخت و دشوار گیریم .

آن چنان کن که خاطر زیر دستانِ ما از دست ما نرنجد و زیر دستان ما که در حق محبت و مرحمت روا  داشته اند ، از پاداش سپاس ما خشنود شوند .

آن چنان کن که قدر نعمت بدانیم و شکر نعمت به جای آوریم .

پروردگارا ، به درگاه تو پناه می برم از این که ظالمی را در مظالم کردارش بستایم یا بدو در کردار ناهنجارش پشتیبانی و کمک دهم.

به تو پناه میبرم از این که مظلومی را در چنگال ستم کاران وا بگذارم و تا آنجا که قدرت و قوت دارم ،از حمایتش مضایقت کنم .

به تو پناه می برم که به حقّ خویش اکتفا نکنم و از حد خویش پای به در برم وآن چه را شایسته من نیست ، تمنا بدارم .

پروردگارا ، به تو پناه می برم که از آن چه نمی دانم سخن بگویم و راه جویان را هم چون خویشتن در تیه گمراهی و ضلالت سرگردان سازم .

خدایا ، به درگاه تو پناه  می آوریم که هم چون فرومایگان از کار و کردار خویش راضی باشیم و در برابر دیگران ، گردن کشانه لب به خود ستایی بگشایم .

 

الهی ، روا مدار که پنهان ما از پیدای ما نا ستوده تر باشد و در ورای صورت آراسته ی ما سیرتی زشت و ناهموار نهفته باشد ؛ یا ارحم الرّاحمین .

 
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

به بهانه تو
موضوع: <-PostCategory->

فصل هایت مال من        وصل هایم مال تو

 

ریشه هایت مال من       شیشه هایم مال تو

 

هفته هایت مال من        سال هایم مال تو

 

اشک هایت مال من       خنده هایم مال تو

 

درد هایت مال من         شانه های خسته من مال تو

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

دوست دارم.
موضوع: <-PostCategory->

بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي
آهنگ اشتياق دلي درد مند را
شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق
آزار اين رميده ي سر در كمند را
بگذار سر به سينه ي من تا بگويمت
اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان
عمريست در هواي تو از آشيان جداست
دلتنگم، آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بماني كنار من
اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت
تو آسمان آبي آرامو روشني
من چون كبوتري كه پرم در هواي تو
يك شب ستاره هاي تو را دانه چين كنم
با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو
بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمه ي شراب
بيمار خنده هاي توام ، بيشتر بخند

خورشيد آرزوي مني ، گرم تر بتاب

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

تو کیستی...
موضوع: <-PostCategory->

تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟
تو را كدام خدا؟
تو از كدام جهان؟
تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟
تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟
تو از كدام سبو؟
من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟
كه ذره های وجودم تو را كه می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یك سخن با تو:
به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر!
بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.
كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست!
تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.
نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

حسادت
موضوع: <-PostCategory->

 
                 
 
من به آئينه حسادت كردم !
به همان يك نگه خسته تو
و به او
كه تو را در دل خود خواهد ديد
و به بوي گل سرخ
آن هنگام كه تو مي بوييش
و به زلفان خم اندر خم تو
كه سر انگشت تو را
به كمين بنشسته است
و به پيراهن تو
كه تو را اين همه
در بر دارد
و به اين يك نم اشك
كه يقين مي دانم
گونه ات مي بوسد
يا به يك آستيني
كه عرق از سر پيشاني تو بردارد
يا قلم
كه به دستان تو خواهد رقصيد
يا به كاغذ
كه ز تو گيرد رنگ
من به نسيمي كه ز تو شاد شود
يا به آبي كه تو را مي نوشد
يا به نوري كه روشن شود از پرتو تو
به آفتاب
به زمين
من به هر كوي كه گم كرد تورا
من به دل نيز حسادت كردم
كه تو را دارد دوست !
من . . .
من
به آئينه حسادت كردم !

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

جدایی
موضوع: <-PostCategory->

ببين جدايي از تو داره منو مي کشه

Bana nas?l k?yd?n bilemiyorum

چه طوري دلت اومد (باهام اين کارو بکني) نميتونم بفهمم

Her bakt???m yerde hat?ram sakl?

با هر نگاهم به هر چي. خاطره ها جلوي چشامو مي گيرن

Senden ba?kas?n? istemiyorum

بي تو هيچ چي رو نمي خوام

Sana ben doyamad?m

من ازت سير نشدم

seni hiç unutamad?m

اصلآ نتونستم فراموشت کنم

art?k d?nmesen bile benkerim seni can?m

اگه برنگردي بازم منتظرت مي مونم جونم

Offf Offfffff ?zledi

آه . . . آه ه ه دلم تنگ شده


Offfff Offff Seni çok sevdim

آه . . . آه ه ه تو رو خيلي دوستت داشتم

Seviyorum seni yar

يار دوستت دارم

G?zlerim Sana A?lar

اين چشمام برات اشک مي ريزن

Her?eye ra?men sevgilim


با وجود همه چي عزيزم


Seni Seven biri var

يکي هست که تو رو دوست داره

Seviyorum seni yar

يار دوستت دارم

G?zlerim Sana A?lar

اين چشمام برات اشک مي ريزن

Her?eye ra?men sevgilim

با وجود همه چي عزيزم

Seni Seven biri var

يکي هست که تو رو دوست داره

Ayr?l???n beni bak l?dürüyor

جدايي ات(جدايي تو ازم) داره منو مي کشه ببين

Bana nas?l k?yd?n bilemiyorum

چه طوري بهم دلت اومد نميتونم بفهمم


Her bakt???m yerde hat?ran sakl?

با هر نگاهم به هر چي. خاطره ها جلوي چشامو مي گيرن

Senden ba?kas?n? istemiyorum


بي تو هيچ چي رو نمي خوام


Sana ben doyamad?m

من هنوزم ازت سيرنشد ام


seni hiç unutamamd?m

تو رو اصلآ نتونستم فراموش بکنم

art?k d?nmesem bile beklerim can?m

اگه برنگردي بازم منتظرت مي مونم جونم

Offf Offfffff ?zledi


آه . . . آه ه ه ه دلم تنگ شده


Offfff Offff Seni çok sevdim

آه . . . آه ه ه تو رو خيلي دوستت داشتم


Seviyorum seni yar

يار دوستت دارم


G?zlerim Sana A?lar

اين چشمام برات گريه مي ريزن


Her?eye ra?men sevgilim

Seni Seven biri var

يکي هست که تو رو دوست داره


Seviyorum seni yar

يار دوستت دارم


G?zlerim Sana A?lar

اين چشمام برات گريه مي کنن


Her?eye ra?men sevgilim

با وجود همه چي عزيزم


Seni Seven biri var"


يکي هست که تو رو دوست داره

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

کی مثل من دوست داره؟؟؟
موضوع: <-PostCategory->

گفتی که امشب اومدم بهت بگم باید برم
گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
"باید برم" برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبت این جوری عاشق شدنه

سفر همیشه قصه ی رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه

دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچه ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه

سفر همیشه قصه ی رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه

دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون واسه خونه ای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست !

بمون برای کوچه ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه

بمون واسه خونه ای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست !

بمون برای کوچه ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

خدا ما رو برای هم نمی خواست....
موضوع: <-PostCategory->

 

خدا ما رو برای هم نمی خواست
فقط می خواست هم رو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست نیمه مون رو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست
خودت دیدی دعامون بی اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی هم
می بینم می ری و می بینی می رم
تو وقتی هستی اما دوری از من
نه می شه زنده باشم ، نه بمیرم
نمی گم دلخور از تقدیرم اما
تو می دونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می رسیدیم
داره رو دست ما می میره این عشق
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست
خودت دیدی دعامون بی اثر بود

خدا ما رو برای هم نمی خواست
فقط می خواست هم رو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست نیمه مون رو دیده با

 

تو می ری با یکی دیگه که قدر تو رو نمی دونه
که رویات رو نمی فهمه ، نگاهت رو نمی خونه

به تو عادت کنه شاید ، یا شاید عاشقت باشه
ولی قلبش می تونه رو کسی غیر از تو هم واشه

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

جواب عشق رو چی می دی؟
جواب آرزوهات رو؟
جواب اون که بعد من ، می خواد عاشق بشه با تو
تو می ری با یکی دیگه ، که از چشات نمی ترسه
نمی دونه که این یعنی شروع مرگ ما هر سه

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

تو می ری با یکی دیگه که قدر تو رو نمی دونه
که رویات رو نمی فهمه ، نگاهت رو نمی خونه

به تو عادت کنه شاید ، یا شاید عاشقت باشه
ولی قلبش می تونه رو کسی غیر از تو هم باشه

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

جواب عشق رو چی می دی؟
جواب آرزوهات رو؟
جواب اون که بعد من ، می خواد عاشق بشه با تو

تو می ری با یکی دیگه ، که از چشات نمی ترسه
نمی دونه که این یعنی شروع مرگ ما هر سه

تو رو اصلا نمی شناسه

براش فرقی نداری تو

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

Don't go far off
دور نشو
 not even for a day, because  
حتي براي يك روز
because --
زيرا كه …
 I don't know how to say it: a day is long 
 - چگونه بگويم – 
يك روز زماني طولاني ست
and I will be waiting for you,
براي انتظار من 
 as in an empty station 
چونان انتظار در ايستگاهي خالي 
when the trains are parked off somewhere else, asleep 
در حالي كه قطارها در جايي ديگر به خواب رفته اند !
Don't leave me
تركم نكن 
 even for an hour, because 
 حتي براي ساعتی 
then the little drops of anguish will all run together 
چرا كه قطره هاي كوچك دلتنگي 
به سوي هم خواهند دويد 
the smoke 
و دود 
that roams looking for a home will drift 
 به جستجوي آشيانه اي 
در اندرون من انباشته مي شود
into me, choking my lost heart 
تا نفس بر قلب شكست خورده ام ببندد !
Oh
آه ! 
may your silhouette never dissolve on the beach 
 خدا نكند كه رد پايت بر ساحل محو شود 
may your eyelids never flutter into the empty distance 
و پلكانت در خلا پرپر زنند !
Don't leave me for a second, my dearest 
حتي ثانيه اي تركم نكن ، دلبندترين !
because in that moment you'll have gone so far
 چرا كه همان دم
آنقدر دور مي شوي
I'll wander mazily over all the earth, asking 
كه آواره جهان شوم ، سرگشته 
تا بپرسم
Will you come back? Will you leave me here, dying 
كه باز خواهي آمد 
ديا اينكه رهايم مي كني 

تا بميرم 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

بدون تو....
موضوع: <-PostCategory->

دیگر ساعتی بر دست من نخواهی دید!

من بعد از این عبور ریز عقربه ها را مرور نخواهم کرد!

وقتی قرار ما بین نگاه من و بی قراری تو نیست

ساعت به چه کار من می آید؟

می خواهم به سرعت پروانه ها پیر شوم!

مثل همین گل سرخ لیوان نشین

که پیش از پریروز شدن امروز می پژمرد

دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم!

بعد بیایم و با عصایی در دست

کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم

تا تو بیایی و مرا نشناسی

ولی دستم را بگیری و از ازدحام خیابان عبورم دهی

حالا میروم که بخوابم

خدا را چه دیده ای شاید فردا به هیبت پیر زنی برخاستم

تو هم از فردا

دست تمام پیر زنان وامانده در کنار خیابان را بگیر

دلواپس نباش! آشنایی نخواهم داد!

قول میدهم آنقدر پیر شده باشم

که از نگاه کردن به چشمانم نیز

مرا نشناسی!

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

فراموشی
موضوع: <-PostCategory->

چند صباحی است که هنگام غروب دلم می گیرد

 و من در هوای گرفته ی غروب به آینده ی نه چندان دور خود

 می اندیشم و باین نتیجه می رسم که ...
آری !
فراموشی بسیار ترسناک است

 و من در غروب ، کلامی از فراموشی خواهم نوشت

تا شاید بدین سان بتوانم فراموشی خود را در خود فراموش کنم

 تا شاید توسط عشق فراموش شوم ...!!!


فراموش شده ای بی گناه ...

نوشتن برای فراموش كردن است نه برای به یاد آوردن!!!

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

دلم برای تو نوشت....
موضوع: <-PostCategory->

                

امروز به پایان می رسد   از فردا برایم چیزی نگو

من نمیگویم فردا روز دیگریست

فقط میگویم

تو روز دیگری هستی

تو فردایی......

همان که باید بخاطرش زنده بمانم!!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

حال من خوب است اما ...تو باور نکن.
موضوع: <-PostCategory->

 

تو را آرزو نخواهم کرد .هرگز!

تو را لحظه ای می خواهم که با دل خود بیایی نه با دعای من .

 

برو با یار خود بنشین مه من بار سفر بستم

 

که بعد رفتن هزار افسوس خواهی خورد که

فلانی یار خوبی بود من قدرش ندانستم...

 

کلمه ای نیست بین من و تو ......این واو حرف بی ربط است.

 

دلم را که مرور میکنم تمام آن از آن توست فقط نقطه ای از آن من

است.....روی آن نقطه هم

میخ می کوبم و قاب عکس تو را آویزان میکنم.

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

آرزو
موضوع: <-PostCategory->

 

        

 

شاید قانون دنیا همین باشد.....

من صاحب آرزویی هستم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست.....

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|

مترسک
موضوع: <-PostCategory->

دیگر هیچ زمینی را به امید مترسک زیر کشت نخواهم برد چرا که من دیدم یک آسمان کلاغ رقص باران را در کلاه مترسک به ریشخند گرفته اند.. .

 

میدونی مترسک به کلاغ چی گفت:

هر چه قدر می خوای نوکم بزن اما تنهام نذار. . ..

 

حاصل عشق مترسک به کلاغ  تنها یک مزرعه سوخته بود.....

 

 

نوشته شده توسط :faeze | لينک ثابت |برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

کورش کبیر
افشین
کلبه عشق
بوسه یعنی....
علی
100در صد داغ
اموزش عاشق شدن.
kind friends
زبان آموز
من و حرفام
فائزه
سکوت عشق
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه


سلام دوست مهربون.در صورت تمایل برای تبادل لینک لطفا منو با اسم دلنوشته های من و آدرس faeze.20.LXB.ir لینک کنید و بعد مشخصات لینکتون رو در کارد زیر برام بذارید.در صورت وجود لینک کردن من در سایت شما بطور خودکارلینک میشید.ممنونم.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

تير 1391
آذر 1390
آبان 1390


نویسنده وبلاگ :

faeze

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 155
بازدید کل : 36639
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1




Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com